عشق مانند نماز است/یادداشت
اختصاصی روزنامه نگار
• فکر میکند سنش که تغییر کرده است یعنی همه چیز میفهمد و بدون هیچ خطایی رفتار میکند. به دختری که دوستش دارد میگوید: من بزرگترم و بیشتر از تو میفهمم
• به ظاهرش مینازد و هر روز ظاهرش را تغییر می دهد تا جذاب تر به نظر رسد، با این خیال که مردان بیشتری را عاشق کند.
• موبایل تازه گرفته است از همین مدل بالاها که همه دارند و وای که باعث چه دردسری است همین موبایل. یک پاتوق مجازی تازه پیدا کرده و سرگرمیهایش را تغییر داده است. یادش رفته که روزی دم از عشق واقعی میزد.
• به خانوادهاش میگوید با دوستانش تعطیلات میروند سفر و خانواده نمیدانند که هم دوستان و هم تعطیلات فرزندشان تغییر کرده است.
• رشته دانشگاهیاش را تغییر داد تا دیگر با او چشم در چشم نشود و یک زندگی تازه در یک رشته تازه شروع کند.
• خانهاشان که تغییر کرد، رفتارش هم تغییر کرد. دیگر آن فرد سابق نبود.حالا با او سرد برخورد میکرد.
• وقتی که شغلش را تغییر داد، دور و بریهایش هم تغییر کردند. دیگر رفتار قبل را نداشت، بدبین شده بود. دیگر قضاوت هایش هم تغییر کرده بود.
به خاطر حرفی که زده بود، عشقش او را تعویض کرد.بخاطر چشمان ناپاک خیابانی، چشمان پاک عشقش را کنار زد.موبایل تازهاش شده بود پر از فیلم و عکس و اسامی مختلف. هر روز به یک نفر "عجقم" میگفت.
در تعطیلات با دوستان مختلفش عاشق شد، اما چه می دید؟ خیانت! آن هم از کسی که میگفت: "دوستت دارم".کسی را دوستش داشت رها کرد و به دنبال کسی رفت که در یک رشته دیگر مشغول به تحصیل بود.
همسایه خانه جدیدشان دل او را ربوده بود. باورش نمی شد که روزی اینگونه او را ترک کند. در محل کارش با افراد تازه آشنا شده بود. آنقدر کارهای خطای دیگران را دید که نسبت به همسرش بدبین گشت.
کاش هیچوقت اینگونه تغییر نمیکردیم. کاش به خاطر خواستههای خود باعث تباهی یکدیگر نمیشدیم. ای کاش اینقدر راحت "عجقمان" تغییر نمیکرد. کاش وفا و اعتماد و خوبی تغییر نمیکرد. کاش افکارمان را تغییر میدادیم نه افراد زندگیامان را
«عشق مانند نماز است. آدمی که نیت میکند دیگر نباید به اطراف نگاه بیاندازد»