- ۱ نظر
- ۰۴ مهر ۹۳ ، ۰۸:۳۰
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ
الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً،
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ
چه رفیقان عزیزی که بدین راه دراز
بر شکوه سفر آخرتم، افزودند
اشک در چشم، کبابی خوردند
قبل نوشیدن چای،
همه از خوبی من میگفتند
ذکر اوصاف مرا،
که خودم هیچ نمی دانستم
نگران بودم من،
که برادر به غذا میل نداشت
دست بر سینه دم در استاد و غذا هیچ نخورد
راستی هم که برادر خوب است
گر چه دیر است، ولی فهمیدم
که عزیز است برادر، اگر از دست رود
و سفرباید کرد،
تا بدانی که تو را میخواهند
دست تان درد نکند،
ختم خوبی که به جا آوردید
اجرتان پیش خدا
عکس اعلامیه هم عالی بود،
کجی روبان هم،
ایده نابی بود
متن خوبی که حکایت می کرد
که من خوب عزیز
ناگهانی رفتم
و چه ناکام و نجیب
دعوت از اهل دلان،
که بیایند بدان مجلس سوگ
روح من شاد کنند و تسلی دل اهل حرم
ذکر چند نام در آن برگه پر سوز و گداز
که بدانند همه،
ما چه فامیل عظیمی داریم
رخصتی داد حبیب،
که بیایم آنجا
آمدم مجلس ترحیم خودم،
همه را میدیدم
همه آنهایی،
که در ایام حیات،
نمی دیدمشان
همه آنهایی که نمی دانستم،
عشق من در دلشان ناپیداست
واعظ از من می گفت،
حس کمیابی بود
از نجابت هایم،
و از همه خوبیهام
و به خانم ها گفت:
اندکی آهسته
تا که مجلس بشود سنگین تر
سینه اش صاف نمود
و به آواز بخواند:
”مرغ باغ ملکوتم نی ام از عالم خاک چند روزی
قفسی ساخته اند از بدنم”
راستی این همه اقوام و رفیق
من خجل از همه شان
من که یک عمر گمان میکردم تنهایم و نمی دانستم
من به اندازه یک مجلس ختم،
دوستانی دارم!
تو چه گفتی سهراب؟
با کدوم عمر دراز؟
نوح اگر کشتی ساخت، عمر خود را گذراند
با تبر روز و شبش، بر درختان افتاد
سالیان طول کشید، عاقبت اما ساخت
پس بگو ای سهراب ... شعر نو خواهم ساخت
بیخیال قایق ....
یا که میگفتی ....
"تا شقایق هست زندگی باید کرد... """
این سخن یعنی چه؟
با شقایق باشی.... زندگی خواهی کرد؟
سهراب این شعرو سخن یک خیال پوچ است
پس اگر میگفتی ...
تا شقایق هست، حسرتی باید خورد
جمله زیباتر میشد
تو ببخشم سهراب ...
که اگر در شعرت، نکته ای آوردم، انتقادی کردم
بخدا دلگیرم، از تمام دنیا، از خیال و رویا
بخدا دلگیرم، بخدا من سیرم، من جوانی پیرم
زندگی رویا نیست...
زندگی پردرد است...
زندگی نامرد است، زندگی نامرد است!
عیادت مجدد رییس جمهوری از رهبر معظم انقلاب/ وجود رهبر معظم انقلاب حرکت رو به رشد نظام اسلامی را تضمین میکند
حجت الاسلام و المسلمین روحانی در بازگشت از سفر پنج روزه به دو کشور آسیای میانه، صبح امروز (شنبه) برای دومین بار با حضور در بیمارستان محل بستری رهبر معظم انقلاب اسلامی از حضرت آیت الله خامنهای عیادت کرد.
دکتر روحانی با اظهار خرسندی از سلامتی و نشاط جسمی و روحی رهبر
معظم انقلاب، طول عمر و بهبودی کامل ایشان را در خدمت به ملت ایران، جهان اسلام،
انقلاب اسلامی و فرهنگ اسلامی از خداوند متعال مسألت و تأکید کرد: وجود رهبر معظم
انقلاب حرکت رو به رشد نظام اسلامی را تضمین میکند.
حجت الاسلام و المسلمین روحانی همچنین با
اشاره به سفر پنج روزه خود به دو کشور آسیای میانه و شرکت در اجلاس سران سازمان
همکاری شانگهای، دیدارها و مذاکرات انجام گرفته را بسیار خوب و سازنده توصیف کرد و
اظهار داشت: در ملاقات با سران کشورها، تمام رؤسا و بطور ویژه رئیس جمهور روسیه،
جویای احوال جنابعالی بودند و سلامهای خود را ابلاغ کردند.
رهبر معظم انقلاب نیز در این دیدار برای
موفقیت رییس جمهور و دولت در انجام وظایف خود دعا و خطاب به آقای روحانی خاطرنشان
کردند: من همیشه شما را دعا میکنم.
دکتر روحانی هم با تشکر از لطف و محبت رهبر
انقلاب اسلامی، اظهار داشت که تاکنون دولت در سایه همین حمایتها توانسته از برخی
مشکلات عبور کند و ان شاء الله از بقیه مشکلات نیز به همین صورت عبور خواهیم کرد.
رییس جمهوری دوشنبه هفته گذشته و ساعتی پس
از انجام عمل جراحی بر روی رهبر معظم انقلاب نیز برای عیادت از ایشان در بیمارستان
حاضر و سپس عازم سفر خارجی شده بود
آمدهام، آمدم ای شاه پناهم بده خط امانی زگناهم بده
ای حرمت ملجا درماندگان دور مران از در و راهم بده
لایق وصل تو که من نیستم اذن به یک لحظه نگاهم بده
رسول خدا صلی الله علیه وآله در ضمن سفارشات خویش برای امت اسلام از دو امانت گرانقدر و ارزشمند یاد کرده و فرمود:« اِنّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَیْن کِتابَ اللّهِ وَعِتْرَتی وَلَنْ یَفْتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الْحَوْض؛ من در میان شما دو امانت گرانقدر میگذارم، کتاب خدا و عترت من و آن دو هیچگاه از هم جدا نخواهند شد تا اینکه در حوض کوثر بر من وارد شوند»
مشهد این روزهای دهه کرامت پر از شور و هیجان خاصی بود.شور و هیجانی که با دلهای شکسته و چشمان گریان در شب ولادت گل هشتم بوستان محمدی با دستی به نشان ارادت برسینه ,زیر لب سلام میدادند و اذن دخول میگرفتند تا حاجات خود را از امام رئوف عیدی بگیرند.شب هایی که بین حاجت و استجابت دعا فاصله ای نبود و خدا در بارگاه این غریب الغربا نزدیکتر میشد.
این ستاره هشتم ولایت از بزرگترین ستون های دین و دینداری است و از سرچشمه های زلال حکمت و یقین به شمار میرود که اسرار نبوت و امامت بعد از پدر بزرگوارش حضرت امام کاظم(ع) به ایشان انتقال یافت.حضرت علی بن موسی الرضا(ع) فرزند پیشوای بزرگواری است که در شرایط سخت و پرفشاری وارده از سمت دشمنان به انتشار احکام و معارف الهی پرداخت و میراث گرانقدری از فرهنگ اهل بیت(ع) را در دسترس علاقه مندان، در اعصار بعد قرار داد.