روزنامه نگار

علوم ارتباطات اجتماعی-گرایش روزنامه نگاری

روزنامه نگار

علوم ارتباطات اجتماعی-گرایش روزنامه نگاری

روزنامه نگار

وبلاگی در جهت ارائه اخبار مشهد، جروات و دروس رشته روزنامه نگاری و معرفی ارکان این رشته

۳۸ مطلب با موضوع «نوشتار» ثبت شده است

این کشیش، خود را شبیه به یک شخص فقیر و بی‌‌خانمان با لباس‌های ژولیده در می‌آورد و روزی که قرار بوده اسمش بعنوان کشیش جدید یک کلیسای ده هزارنفری اعلام شود با همین قیافه به کلیسا می‌رود...
خودش ماجرا رو اینطور تعریف می‌کند:
نیم ساعت قبل از شروع جلسه به کلیسا رفتم، 
به خیلی‌ها سلام کردم اما فقط ۳ نفر از این همه جمعیت جواب سلام من را دادند...به خیلی‌ها گفتم، گرسنه هستم اما هیچکس حاضر نشد یک دلار به من کمک کند...سپس وقتی رفتم توی ردیف جلو بشینم، انتظامات کلیسا از من خواست که از آنجا بلند شوم و به عقب برگردم.
به هر حال وقتی شبان کلیسا اسم کشیش جدید رو اعلام می‌کند، تمام کلیسا شروع به کف زدن می‌کنند و این مرد ژولیده از جای خود بلند می‌شود و با همین قیافه به جلوی کلیسا دعوت میشود...مردم با دیدن او سرهایشان را از خجالت خم می‌کنند،و این مرد سخنانش رو با خواندن بخشی از انجیل متی باب ۲۵ آیات۳۱ تا ۴۶ آغاز می‌کند:
گرسنه بودم، غذا دادید...تشنه بودم، آب دادید...
مریض بودم به عیادتم آمدید...!!!خیلی‌ها به کلیسا می‌روند، 
اما شاگرد و پیرو راستین عیسی مسیح نیستند...
خدا به دنبال جمعیت نیست
خدا به دنبال دستی هست که کمک می‌کند 
قلبی که محبت می‌کند چشمی که برای دیگران نگران است 
و پایی که برای ناتوانان برداشته می‌شود...



متنی از فیسبوک

  • Ƶ૯Ʊʂ ૯RɿƝσ૯C

خدایا اگر بناست بسوزیم، طاقتمان ده

اگر بناست بسازیم، قدرتمان ده


ܓ برایت خدا را آرزو دارم ܓ

  • موافقین ۳ مخالفین ۰
  • ۲۲ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۲۶
  • Ƶ૯Ʊʂ ૯RɿƝσ૯C

کسانی که از خود می‌رنجانیم مانند ساعت هایی هستند که صبح دلسوزانه زنگ میزنند و ما در میان خواب و بیداری بر سرشان می‌کوبیم و زمانی بیدار می‌شویم که می‌فهمیم خیلی دیر شده است...

  • Ƶ૯Ʊʂ ૯RɿƝσ૯C

در ایستگاه مترو نشسته بود و به موقعیت تحصیلی و شغلی خود فکر می‌کرد. از وضعیت درسی‌اش ناراضی بود. دفتر روزنامه هم که برای سومین بار او را رد کرده و حالا غرور دخترانه اش خدشه‌دار شده بود.

کیفش را روی صندلی گذاشت و در کنار مردی جلوی تابلو ایستاد و به نقشه شهر خیره شد. مسیر دانشگاه، روزنامه و خانه را مدام با چشمش دنبال می‌کرد. صدای مترو به گوش می‌رسید. کیفش را به سرعت برداشت و سوار شد. به خانه که رسید خستگی از تنش بیرون رفت اما انگار افکار مزاحم او را رها نمی‌کردند.

به سمت کیفش رفت و آن را باز کرد. اما یک چیز او را بهت زده نمود. وسایل داخل کیف مال او نبود. نگران به کیف نگاه می‌کرد و به سرعت تمام روز را از ذهنش می‌گذراند. نه امکان ندارد...  آیا کیفش با آن مردی که کنار نقشه ایستاده بود عوض شده است؟

تمام وسایل کیف را بیرون آورد و به دنبال شماره یا آدرسی از صاحب کیف می‌گشت که چشمش به یک کتاب خورد:"حکایت آنکه دلسرد نشد".

اسم کتاب برایش جالب به نظر آمد. کتاب را باز و شروع به ورق زدن نمود. فهرستش را مرور کرد، پشت و روی جلد را نگاهی انداخت اما توان خواندن کتاب را نداشت. باز هم به دنبال آدرس می‌گشت ولی هیچ نوشته‌ای پیدا نمی‌کرد، انگار که صاحب کیف به گم نشدن کیفش ایمان داشت!

حالا دیگر یک کار از دستش برمی‌آمد، صبر. شروع به خواندن کتاب کرد؛ تمامی کتاب حول یک محور نوشته شده بود: تغییر افکار...

به این فکر می کرد که چگونه می‌شود با یک فکر و تلقین ساده به خواسته هایت برسی؟! کمی خنده‌اش گرفت ولی به یکباره تصمیم گرفت آن را امتحان کند. به این فکر کرد که تا سه ساعت دیگر به کیفش می‌رسد. باز هم می‌خندید که چرا به اتفاقی بهتر نمی‌اندیشد‌؟! خود را در دفتر یک روزنامه تصور کرد. آنقدر فکر کرد تا از شدت خستگی خوابش گرفت.

صدای تلفن همراهش او را از خواب پراند. نگاهی به شماره کرد، آشنا نبود! دکمه پاسخ را فشار داد. مردی با صدای آرام و شادی او را به فامیل خطاب کرد و آدرسی را برای او گفت. دختر آدرس را نوشت و سریعاً به آنجا رفت. باورش نمی‌شد، بازهم یک دفتر روزنامه‌!

وارد ساختمان که شد، همان مرد ایستگاه مترو با روی گشاده از او استقبال کرد و با احترام کیف را به دخترک بازگرداند. وقتی ماجراهای این تعویض را برای هم گفتند، مرد به خاطر رشته تحصیلی آن دختر که روزنامه نگاری بود، به او درخواست همکاری داد.

دخترک  با دهانی باز به فکر رفته بود؛ پس افکار مثبت جواب داد.


اختصاصی روزنامه نگار

  • Ƶ૯Ʊʂ ૯RɿƝσ૯C

اختصاصی روزنامه نگار

  فکر می‌کند سنش که تغییر کرده است یعنی همه چیز می‌فهمد و بدون هیچ خطایی رفتار می‌کند. به دختری که دوستش دارد می‌گوید: من بزرگترم و بیشتر از تو می‌فهمم

  به ظاهرش مینازد و هر روز ظاهرش را تغییر می دهد تا جذاب تر به نظر رسد، با این خیال که مردان بیشتری را عاشق کند.

  موبایل تازه گرفته است از همین مدل بالاها که همه دارند و وای که باعث چه دردسری است همین موبایل. یک پاتوق مجازی تازه پیدا کرده و سرگرمیهایش را تغییر داده است. یادش رفته که روزی دم از عشق واقعی میزد.

  به خانوادهاش میگوید با دوستانش تعطیلات میروند سفر و خانواده نمیدانند که هم دوستان و هم تعطیلات فرزندشان تغییر کرده است.

  رشته دانشگاهیاش را تغییر داد تا دیگر با او چشم در چشم نشود و یک زندگی تازه در یک رشته تازه شروع کند.

  خانهاشان که تغییر کرد، رفتارش هم تغییر کرد. دیگر آن فرد سابق نبود.حالا با او سرد برخورد میکرد.

  وقتی که شغلش را تغییر داد، دور و بریهایش هم تغییر کردند. دیگر رفتار قبل را نداشت، بدبین شده بود. دیگر قضاوت هایش هم تغییر کرده بود.

به خاطر حرفی که زده بود، عشقش او را تعویض کرد.بخاطر چشمان ناپاک خیابانی، چشمان پاک عشقش را کنار زد.موبایل تازهاش شده بود پر از فیلم و عکس و اسامی مختلف. هر روز به یک نفر "عجقم" میگفت.

در تعطیلات با دوستان مختلفش عاشق شد، اما چه می دید؟ خیانت! آن هم از کسی که میگفت: "دوستت دارم".کسی را دوستش داشت رها کرد و به دنبال  کسی رفت که در یک رشته دیگر مشغول به تحصیل بود.

همسایه خانه جدیدشان دل او را ربوده بود. باورش نمی شد که روزی اینگونه او را ترک کند. در محل کارش با افراد تازه آشنا شده بود. آنقدر کارهای خطای دیگران را دید که نسبت به همسرش بدبین گشت.

کاش هیچوقت اینگونه تغییر نمیکردیم. کاش به خاطر خواستههای خود باعث تباهی یکدیگر نمیشدیم. ای کاش اینقدر راحت "عجقمان" تغییر نمیکرد. کاش وفا و اعتماد و خوبی تغییر نمیکرد. کاش افکارمان را تغییر میدادیم نه افراد زندگیامان را

«عشق مانند نماز است. آدمی که نیت میکند دیگر نباید به اطراف نگاه بیاندازد»

 

  • Ƶ૯Ʊʂ ૯RɿƝσ૯C




حافظ گشوده ام، و چه زیباست فال تو

حتما قشنگ میشود امسال حال تو

با آن زبـان فــاخر و ایرانی اصیــل

فرخنده باد ‏روز وشب وماه وسال تو


پیشاپیش عیدتان مبارک

 

  • Ƶ૯Ʊʂ ૯RɿƝσ૯C

باران همیشه حادثه ای شاعرانه نیست
از ما که سقفمان شده است آسمان، بپرس!


  • Ƶ૯Ʊʂ ૯RɿƝσ૯C

در پشت چارچرخه فرسوده ای / کسی
خطی نوشته بود:
"
من گشته ام نبود !
تو دیگر نگرد
نیست!"...
گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان:
ما را تمام لذت هستی به جستجوست.
پویندگی تمامی معنای زندگی ست.
هرگز
"
نگرد! نیست"
"
سزاوار "مرد نیست...



 فریدون مشیری



  • Ƶ૯Ʊʂ ૯RɿƝσ૯C



سوال یک دختر بچه ۸ ساله شیعه از مدیر اهل سنت خود که باعث شد تمام کارشناسان شبکه های وهابی جوابی بجز سکوت برایش نیافتند :
ما در کلاس که ۲۴ نفر هستیم،معلم ما وقتی میخاد از کلاس بیرون بره،به من میگه: خانم محمدی،شما مبصر باش تا نظم کلاس بهم نریزه
و به بچه ها میگه: بچه ها،شما گوش به حرف مبصر کنید،تا من برگردم
شما میگید پیامبر ص از دنیا رفت و کسی را به جانشینی خودش انتخاب نکرد
آیا پیامبرصلی الله علیه و آله،به اندازه معلم ما،بلد نبود یک مبصر و یک جانشین بعد از خودش تعیین کند که نظم جامعه اسلامی بهم نریزد؟!
جواب مدیر اهل سنت به دانش آموز شیعه برو فردا با ولیت بیا کارش دارم
دانش اموز رفت وفرداش با دوستش اومد.
مدیر گفت دختر چرا ولیتو نیووردی,مگه نگفتم ولیتو بیار ؟
دانش اموز گفت این ولیه منه دیگه .مدیر عصبانی شدو گفت :
منظور من سر پرستته، پدرته، رفتی دوستتو آوردی؟
دانش اموز گفت : نشد دیگه اینجا میگی ولی یعنی سر پرست، پس چطور وقتی پیامبر میگه این علی ولی شماست میگید معنی ولی میشه دوست

  • Ƶ૯Ʊʂ ૯RɿƝσ૯C



این اثر هنری دارای570 صفحه در اندازه77در47با خط نسخ ایرانی و در مدت یک سال با هزینه110میلیون تومان کتابت شده است.

مقدار طلای مصرفی در این اثر60 ورقه طلای 8 در 8 سانتیمتری برای هر صفحه و در مجموع34 هزار و200ورقه طلاست.

بنظرتون خوبه یا بد ؟؟:)
چندبار نهج البلاغه خوندین؟؟ چندتا حکمتشو میدونید؟؟ امام علی چ نیازی داره ک کتابشو ب طلا بنویسن وقتی خودش نون شبشو با نیاز مندا شریک میشد
هه
من ن مخالف دولتم ن حکومت اما اینکارا خوردن حق الناسه
ک چی بشه؟ ب کجا برسه؟؟؟ بزارن تو موزه بگن بله ما خیلی طلا داشتیم ک ازش کتاب نهج البلاغه ساختیم؟
یا ب زور طلا ارزش امام علی و کتابشو ببرین بالا؟؟
امام علی بین شعیانش و طرفداراش به اندازه کافی دوست داشتنی هست شاید کسی کتابشو نخونده باشه اما تک و توک از حکایتاش خبر داریم بهتره اون پولا خرج اموختن روش علی-ع- بشه خرج توصیه هاش بشه ن خرج کتابشه. . .

 

 

 

  • Ƶ૯Ʊʂ ૯RɿƝσ૯C

 

تاریخچه سپندارمذگان

ولنتاین ایرانی :در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده‌است. در تقویم ایرانی دقیقا مصادف است با ۵ اسفند که در گاهشماری کنونی برابر است با ۲۹ بهمن، یعنی تنها 4 روز پس از روز ولنتاین. این روز سپندارمذگان یا «اسفندارمذگان» نام داشته‌است.
ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده‌ است که ایرانیان باستان این روز را روز بزرگداشت زن و زمین می‌دانسته اند. فلسفه بزرگداشت این روز به عنوان روز عشق” به این صورت بوده است که در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب می کردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هر یک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. بعنوان مثال روز اول “روز اورمزد”، روز دوم، روز بهمن معنی سلامت، اندیشه” که نخستین صفت خداوند است، روز سوم اردیبهشت یعنی “بهترین راستی و پاکی” که باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهریور یعنی “شاهی و فرمانروایی آرمانی” که خاص خداوند است و روز پنجم “سپندار مذ” بوده است. سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق می پنداشتند.
سپندارمذگان جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می‌کردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه می‌دادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت می‌کردند. اخیرا گروهی از دوستداران فرهنگ ایرانی پیشنهاد کرده‌اند که به منظور حفظ فرهنگ ایرانی سپندارمذگان بجای ولنتاین به عنوان روز عشق گرامی داشته شود.



ملت ایران از جمله ملت هایی است که زندگی اش با جشن و شادمانی پیوند فراوانی داشته است، به مناسبت های گوناگون جشن می‌‌گرفتند و با سرور و شادمانی روزگار می‌‌گذرانده اند. این جشن ها نشان دهنده فرهنگ، نحوه زندگی، خلق و خوی، فلسفه حیات و کلاً جهان‌بینی ایرانیان باستان است

برای اینکه ملتی در تفکر عقیم شود، باید هویت فرهنگی تاریخی را از او گرفت. فرهنگ مهم ترین عامل در حیات، رشد، بالندگی یا نابودی ملت ها است. هویت هر ملتی در تاریخ آن ملت نهاده شده است. اقوامی که در تاریخ از جایگاه شامخی برخوردارند، کسانی هستند که توانسته اند به شیوه مؤثرتری خود، فرهنگ و اسطوره های باستانی خود را معرفی کنند و حیات خود را تا ارتفاع یک افسانه بالا برند. آنچه برای معاصرین و آیندگان حائز اهمیت است، عدد افراد یک ملت نیست؛ بلکه ارزشی است که آن ملت در زرادخانه فرهنگی بشریت دارد.

به هر روی از دید زمان برگزاری نیز جشن اسپندگان که در۲۹ بهمن برگزار می‌شده است، با جشن لوپرکالیا نزدیک است. جشن ولنتاین را ما ایرانیان برگزار نمی‌کنیم.
مگر خانواده‌هایی که آن‌چیستی ایرانی بودن خود را فرو نهاده‌اند و فرنگی‌وار رفتار می‌کنند

شاید هنوز دیر نشده باشد که روز عشق را از ۲۶ بهمن (ولنتاین) به ۲۹ بهمن (سپندار مذگان ایرانیان باستان) منتقل کنیم

 

 

  • Ƶ૯Ʊʂ ૯RɿƝσ૯C

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ. . .ان الله مع الصابرین


خدایا بعضی وقتا خیلی سخت میشه
خیلیییییییییییی اما باشه بازم


( اى کسانى که ایمان آورده‏ اید! مدد جویید به صبر کردن در مصائب و خواندن نماز در اوقات آن همانا خداوند با صبرپیشگان است)

  • Ƶ૯Ʊʂ ૯RɿƝσ૯C

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خِیَرَةَ اللَّهِ و َابْنَ خِیَرَتِهِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ و َابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ
.
.
.
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

  • Ƶ૯Ʊʂ ૯RɿƝσ૯C

دارم سعی می کنم لااقل از آن "بد" هایی باشم که " خوب" ها را دوست دارند !

اللهمَّ ارزقنی شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ "....



  • Ƶ૯Ʊʂ ૯RɿƝσ૯C

یِک حُسین گُفتَم و یِک عُمر نَمک گیر شُدم
بَـــر درِخــــــانه اَربـــــاب زَمـــــین گیر شُدم .
شُکرُ لله که شُــــد روزی ما روضـــــه ی تو
مَنــــــ جَوان بودَم و دَر روضه ی تو پیر شُدم


  • Ƶ૯Ʊʂ ૯RɿƝσ૯C